چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۹
عشقی که در قلبم شعله می‌کشید مرا به تهران کشاند/ دو سوژه‌ای که توجه‌ها را به خود جلب کرد

حوزه/ در دیدار پرشور مردم قم با رهبر انقلاب، دو سوژه به طور همزمان کانون توجه را به خود جلب کرد: بحث داغ ازدواج یوسف سلامی و شیطنت‌های یک دختربچه بازیگوش که با فریادهای “آقاااا” و حرکات بامزه‌اش، فضایی متفاوت را رقم زد.

خبرگزاری حوزه | امروز ۱۹ دی ۱۴۰۳، حسینیه امام خمینی (ره) تهران، نه یک مکان ساده، بلکه قبله‌گاهی بود برای دل‌هایی که بی‌تاب دیدار پدر امت بودند.

افتخارم این بود که در این حماسه عشق و دلدادگی، حضور داشته و شاهد تجلی ناب‌ترین احساسات انسانی باشم.

این دومین باری بود که در سال ۱۴۰۳، توفیق حضور در محضر رهبر عزیزمان نصیبم می‌شد.

مرتبه اول، حضور در نماز جمعه باشکوه و تاریخی نصر و حالا، در سالروز قیام تاریخی ۱۹ دی مردم قم و ضیافت معنوی ماه رجب که گویی خدا، ارمغانی آسمانی برای مردم قم فرستاده بود.

در این دیدارها شوق و حسی وجود دارد که نمی توان بر زبان آورد و بر قلم جاری کرد؛ فقط کسانی که توفیق حضور نصیب شان شده، این شوق و حس را درک می کنند.

صبح برای رفتن به تهران بر اثر یک ناهماهنگی، از کاروان جاماندم و دلهره وجودم را فرا گرفت؛ اما عشقی که در قلبم شعله می‌کشید، مرا با ماشین شخصی به تهران کشاند؛ انگار دستی نامرئی، مرا به سوی این دیدار می‌کشید.

با ورود به حسینیه، موجی از انرژی و تکاپو به صورتم سیلی زد.

مسئولان برگزاری با تمام توان، در تلاش بودند تا این دیدار، به بهترین نحو ممکن برگزار شود.

عشقی که در قلبم شعله می‌کشید مرا به تهران کشاند/دو سوژه کانون توجه ها را به خود جلب کرد

هزاران نفر از مردم قم با چهره‌هایی نورانی، از پیر و جوان، زن و مرد، با دلی مملو از ارادت و محبت، خود را به این میعادگاه رسانده بودند.

از لطف خدا، در کنار پدری بزرگوار نشستم؛ پدر طلبه شهید امنیت، حسن مختارزاده. چهره‌ی صبور و نگاه نافذش، گویای عمق ایمان و فداکاری او بود.

بنر بزرگ “یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ” که در بالای حسینیه نصب شده بود، همچون پرچمی بود که یادآور وعده‌های الهی و نویدبخش پیروزی نهایی حق بر باطل بود.

هر لحظه که به زمان موعود نزدیک‌تر می‌شدیم، قلب‌ها تندتر می‌تپید و زمزمه‌های مشتاقانه، فضا را پر کرده بود.

پیش از ورود آقا، مردم شعارهایی پر شور و حماسی سر می‌دادند که هر کدام، نشان از عشق و ارادت بی‌پایان آنها به رهبری بود.

“ای پسر فاطمه منتظر شمائیم”؛ این شعار از عمق جان برمی‌آمد و حال و هوای خاصی به محفل بخشیده بود.

در آستانه روز پدر و میلاد فرخنده امیرالمومنین علی (علیه السلام)، حضور در محضر پدر معنوی، صفای دیگری داشت؛ گویی همه در کنار پدری مهربان و دلسوز، گرد هم آمده بودند.

در میان این شور و شوق، یک شوخی کوتاه هم فضای مجلس را عوض کرد.

یک روحانی با نشاط که در نزدیکی ما نشسته بود، با دیدن آقای سلامی، مجری محبوب صدا و سیما، با خنده پرسید: “آخر ازدواج کردی یا نه؟” که البته آقای سلامی را با آقای رضوانی اشتباه گرفته بود و این شوخی، لبخندی بر لبان همه نشاند و کمی از هیجان فضا کاست.

ساعت دقیقاً ۹:۱۰ صبح بود که مجری توانمند قمی، برنامه را آغاز کرد.

تلاوت دلنشین آیات قرآن، روحمان را به آسمان‌ها پرواز داد. سپس، گروه همخوانی با صداهایی آسمانی، قطعاتی زیبا اجرا کردند و حال و هوایی معنوی به مجلس بخشیدند.

گروه سرود نیز با اجرای سرودهایی حماسی، شور و حرارت خاصی به مراسم بخشیدند. تشویق‌های ممتد و پرشور مردم قم، نشان از قدردانی آنها از این هنرمندان بود و حضور پررنگ جوانان در این مراسم، بسیار چشمگیر و قابل توجه بود.

عشقی که در قلبم شعله می‌کشید مرا به تهران کشاند/دو سوژه کانون توجه ها را به خود جلب کرد

بالاخره، لحظه‌ی موعود فرا رسید!

حدود ساعت ۱۰ صبح، با کنار رفتن پرده‌ها، نوری از جنس عشق و ایمان، در حسینیه تابید و رهبر معظم انقلاب، با چهره‌ای گشاده و صمیمی، وارد جایگاه شدند.

در آن لحظه، قلب‌ها از سینه کنده شده و اشک‌های شوق، ناخودآگاه از چشمان جاری می‌شدند.

خوشحالی و شعف وصف ناپذیری در چهره تک تک حاضران نمایان بود.

در میان جمعیت، نگاه من به پدری افتاد که با دیدن حضرت آقا، بی‌اختیار اشک می‌ریخت؛ پدر طلبه شهید امنیت، مهدی زاهدلویی. اشک‌های او، گویای عمق عشق و ارادت به رهبری بود و دل هر بیننده‌ای را منقلب می‌کرد.

شعار “نه سازش نه تسلیم نبرد با آمریکا”، در حسینیه طنین‌انداز شد و لرزه بر اندام دشمنان انداخت. این شعار، نشان از عزم راسخ مردم در دفاع از انقلاب و آرمان‌های آن داشت.

عشقی که در قلبم شعله می‌کشید مرا به تهران کشاند/دو سوژه کانون توجه ها را به خود جلب کرد

پس از ورود آقا، تلاوت قرآن با صوت دلنشین قاری آغاز شد. رهبر عزیزمان، با سکوت و آرامش عجیب و با طمأنینه خاص به آیات الهی گوش می‌دادند.

وقتی رهبر انقلاب سخنان خود را آغاز کردند، صلابت کلام و نفوذ نگاهشان، آرامش و اطمینان را به قلب‌هایمان هدیه کرد.

ایشان، با تشکر و قدردانی از مردم قم، فرمودند: “نفس دیدار مردم مؤمن، شجاع و فعال قم، برای ما بسیار ارزشمند است.”

این جملات، نشان از اهمیت والایی داشت که رهبر انقلاب برای مردم قم قائل بودند.

سخنان ایشان، بخش‌های مختلفی داشت و بسیار مهم بود؛ اما به نظرم دو نکته بیشتر از همه حائز اهمیت بود.

اول، دعوت ایشان از فعالان فضای مجازی برای شکستن توهم اقتدار دشمن بود که گفتند: «فعالان فضای مجازی پرده توهم اقتدار دشمن را پاره کنند و بشکنند» و دوم، تاکید ایشان بر امیدآفرینی و دوری از ناامیدی.

انگار ایشان، از دغدغه‌های تک تک ما آگاه بودند و با کلام نافذ خود، راه را به ما نشان می‌دادند.

اکنون که از شور و حال روحانی حسینیه و نوای آسمانیِ کلام رهبر برایتان گفتم، بگذارید پرده از گوشه‌ای شیرین و دلنشین از این دیدار بردارم.

در میان خیل مشتاقان، در آن دریایِ مواجِ ارادت، دختربچه ای کوچک و دوست‌داشتنی خودنمایی می‌کرد. از همان ابتدای ورود به حسینیه، داد می زد و می گفت: «من می خواهم پیش آقا بروم»؛ این وروجک پرانرژی، مثل پرنده‌ای بی‌قرار، در میان جمعیت حرکت می کرد تا خود را به جایگاه اصلی برساند.

عشقی که در قلبم شعله می‌کشید مرا به تهران کشاند/دو سوژه کانون توجه ها را به خود جلب کرد

پدرش سعی در آرام کردن او داشت؛ اما مگر می‌شد جلو آن شور و شرارت کودکانه ایستاد؟

در اوج سخنرانی حضرت آقا، بارها داد می زد و می گفت: «آقا من میخوام بیام پیش شما» و با صدای بلند آن را تکرار می کرد؛ اطرافیان تلاش می کردند او را ساکت کنند؛ اما او گوشش بدهکار حرف دیگران نبود؛ اما این پایان ماجرا نبود.

این لحظه را تصور کنید؛ رهبر عزیزمان، با صلابتی مثال‌زدنی، در حال بیان مسائل مهم و استراتژیک بودند. با کلامی نافذ، از گذشته و آینده می‌گفتند: “چه کسی باور می‌کرد که روزی فرا رسد که در کشورهای غربی و حتی خود واشنگتن، پرچم آمریکا به آتش کشیده شود؟” و درست در همان لحظه، این دختربچه بازیگوش، با تمام وجود، با صدایی پرشور، فریاد زد: «من»!

اطرافیانی که این پاسخ را شنیدند، ناخودآگاه لبخند ملیحی بر لبان آنان نقش بست که نشان از هیجان زیاد این دختر بچه داشت.

این دیدار به اتمام رسید؛ اما بی‌شک حماسه‌ای بزرگ بود؛ حماسه‌ای که از عشق، ایمان، و دلدادگی مردمی برآمد که جان در گروی آرمان‌های انقلاب دارند و حتی با تمام مشکلاتی که این روزها با آن دست و پنجه نرم می کنند، دست از آرمان های خود نکشیده و پای آن ایستاده اند.

محمد رسول صفری عربی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha